سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 83
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 146426
کل یادداشتها ها : 168
خبر مایه


احاطه علمی

مرحوم
آیت الله کوهستانی در بعد علمی و فقهی از عالمان برجسته به شمار می رفت.
هر چند زهد و تقوای وی زبان زد همگان بود و عوام مردم از وسعت دامنه علمش
بی خبر بودند اما هم اساتید ایشان و هم خواص از شاگردان همواره اعتراف به
موقعیت بالای علمی وی می نمودند.
در فقه و اصول صاحب نظر، در ادبیات عرب توان مند، در دین شناسی عالمی ژرف نگر و در عرفان عملی عارفی با بصیرت بود.
ثمره
این برجستگی و نبوغ فوق العاده اخذ اجازه اجتهاد از اساتید بزرگ حوزه نجف
بود. یکی از فضلا می گوید: وقتی از آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی
درباره مقام علمی آقای کوهستانی پرسیدیم ایشان فرمودند: وقتی آقای
کوهستانی می خواست به وطن بازگردد مرحوم آیت الله نائینی از علمای حاضر در
جلسه استفتا درباره اجتهاد ایشان سؤال کرد همگی به اتفاق آرا به اجتهاد و
عدالت معظم له شهادت دادند آن گاه آیه الله نائینی از من پرسید، گفتم: «
لا شک فی عدالته مجتهد مجتهدُ؛ در عدالت او شکی نیست مجتهد نیز هست.
ایشان
از مقدمات تا پایان سطح را در حوزه کوهستان تدریس می فرمودند به گونه ای
که بسیاری از شاگردان تا سطح عالی را از محضرشان استفاده نموده و آن گاه
با اجازه ایشان به حوزه های بزرگ نجف و قم و مشهد هجرت کردند. برای عده ای
از شاگردان خود کتاب نفیس و عمیق « جواهر الکلام» و طهارت شیخ انصاری را
به صورت استدلالی تبیین می نمود به کتاب جواهر خیلی علاقمند بود و بسیار
آن را مطالعه می کرد و همواره از مباحثات علمی استقبال شایانی می کرد.
فرزند ایشان می گوید:

آیت
لله راضی تبریزی، که از علمای بزرگ قم بود، برای من نقل فرمودند: من خدمت
والد شما رسیدم به اتفاق ایشان جهت اقامه فریضه ظهر و عصر به مسجد رفتیم
در بین نماز پس از تشهد رکعت دوم موقع برخاستن ذکر « وتقبل شفاعته فی امته
وارفع درجته» را قرائت کرد، پس از تمام شدن نماز و رسیدن به منزل از ایشان
پرسیدم شما موقع حرکت و آماده شدن برای تسبیحات اربعه کلمه « فی امته » را
از کجا اضافه فرمودید؟
ایشان بی درنگ کتاب صلاة « جواهر» را حاضر کرد و
آن را شبیه استخاره گرفتن باز کرد که درست همان صفحه مورد احتیاج آمده بود
و این عبارت را به من نشان داد که در این ذکر مستحبی پس از تشهد چند نظر
است که برخی از فقها کلمه « فی امته» را هم اضافه می کنند و بعضی بدون آن
را قایل هستند فهمیدم ایشان علاوه بر مقام معنوی عالمی صاحب نظر نیز هست.
بارها شده افرادی از گوشه و کنار می آمدند وقتی با کوهی از علم و فضیلت
مواجه می شدند لب به تحسین و مدح و ثنا می گشودند. ایشان نه تنها خوشحال
نمیشد بلکه با جمله ای کوتاه و با کمال تواضع و فروتنی فرمود:      

   « چه می فرمایی من که یک آخوند دهاتی بیشتر نیستم »

اساتید
بی تردید، استاد و معلم در شکل گیری شخصیت علمی و معنوی انسان نقش مهمی
ایفا می کند؛ به طوری که تأثیر اندیشه ها و رفتارهای استاد را بر شاگرد به
خوبی می توان دید و حتی استاد می تواند در سعادت یا شقاوت انسانی نیز اثر
بگذارد.
آیت الله کوهستانی در دوران تحصیل از استادان زیادی، که هر یک
در زمان خود از چهره های برجسته حوزه ها بودند، بهره گرفت. جهت پاسداشت
زحمات آن بزرگواران اشاره ای هر چند گذرا به زندگی شان خالی از فایده
نیست:

  ((اساتید حوزه بهشهر))

 

1. آیت الله خضر اشرفی:

حاج
آقا خضر فرزند عالم ربانی آیت الله شیخ اسماعیل اشرفی ( متوفی 1308ق)
مشهور به شریعتمدار از اعاظم علمای بهشهر بود که پس از پدرش ریاست حوزه
علمیه بهشهر و امور دینی به او منتقل شد و در حدود 1336 قمری درگذشت.

2. آیت الله حاج سید محسن نبوی اشرفی:
سال
ها از محضر استادانی چون آیت الله سید محمد کاظم یزدی صاحب « عروه الوثقی»
و آیت الله ملا محمد کاظم خراسانی صاحب «کفایه الاصول» و دیگر اساتید بهره
مند شد و خود در شمار چهره های فاضل و برجسته حوزه نجف درآمد. اساتید حوزه مشهد

 

1. آیت الله شیخ نجف علی فاضل استرآبادی:فقیه
فرزانه آیت الله شیخ نجف علی فاضل در سال 1305 قمری در قریه « نوکنده» از
توابع شهر « بندر گز» در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد.
به مدت چهار سال از محضر آیت الله حاج شیخ علی علامه حائری ( متوفی 1339 هـ . ق) استفاده های فراوان برد.
در سال 1340 قمری جهت نیل به مقامات عالی علمی رهسپار نجف اشرف گردید و در آن جا از محضر استوانه های علمی شیعه حضرات آیات:
محقق
نائینی، آقا ضیاء عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی فیض برد و به مقام رفیع
اجتهاد دست یافت. از ویژگی های اخلاقی ایشان پای بندی شدید به عبادت و
نوافل و ذکر و دعا بود و بر تهجد و سحر خیزی مداومت داشت.
مرحوم آیت
الله کوهستانی ظاهراً کتاب « معالم الاصول» را در مشهد نزد وی خوانده است.
فرزند بزرگوارش، آیت الله حاج شیخ محمد فاضل، داماد مرحوم کوهستانی است و
این خود موجب ارتباط و نزدیکی هر چه بیشتر آن دو بزرگوار گشته بود.2. آیت الله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی قمی:
آیت الله حاج آقا حسین قمی فرزند حاج سید محمود یکی از مراجع بزرگ تقلید بود.
گفتنی
است که مرحوم کوهستانی احترام فوق العاده ای برای مرحوم آیت الله حاج آقا
حسین قمی قایل بود. هنگامی که مرحوم حاج آقا حسین قمی در مسیر مسافرت به
کوهستان تشریف آورده و دو ـ سه روز در منزل آیت الله کوهستانی اقامت
فرمودند، معظم له هنگام ورود آن مرجع بزرگ، در مقابل ایشان گاو قربانی
کردند و نهایت ادب و فروتنی و احترام را نسبت به استاد عالی مقامش ابراز
نمودند، تا آن جا که وسایل وضو و تطهیر ایشان را خود فراهم می کرد و هنگام
نماز برای ایشان سجاده می انداخت.
خلاصه آن که در این مدت مرحوم کوهستانی مثل عبد در برابر مولی کمر به خدمت بسته و هیچ قرار نداشت.3. آیت الله میرزا محمد کفایی:معروف
به آقازاده نجفی در نیمه شعبان سال 1294 قمری در نجف به دنیا آمد. با تلاش
و پشت کار، مقدمات و سطح را خواند و در مکتب پدر نامدار خود تلمذ کرد و از
او اجازه اجتهاد گرفت.
بر کتاب « کفایه الاصول» پدر خود نیز حاشیه ای
نوشته است. گفته اند علاقه وی به کتاب کفایه به اندازه ای بود که می گفت
اگر مطلبی از مطالب و معضلات آن فراموشم شود به حرم می روم و در آن جا
درباره آن مطلب می اندیشم و دعا می کنم تا آن را بیابم.
3. اساتید حوزه نجف درس فقه را از محضر علمی محقق مرحوم آیه الله العظمی میرزا حسین نائینی (ره) و فقیه عصر مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بهره مند گشت و درس اصول را نزد محقق مدقق مرحوم آیت الله العظمی آقا ضیاء الدین عراقی آموخت.ایشان
همواره از اساتید خود به نیکی و بزرگی یاد می کرد ولی در بین آنان مرحوم
آیت الله نائینی نزد او از عظمت و ابهت خاصی برخوردار بود و از مبانی
اجتهادی وی دفاع می کرد.
استعداد سرشار، حضور عالمانه و محققانه در
درس های اساتید همراه با سابقه علمی در مشهد مراوده و مذاکره علمی با فقیه
بزرگی چون آیت الله سید محمود شاهرودی و مباحثه با شخصیت های بزرگی همچون
آیت الله شیخ محمد تقی آملی از او عالمی فاضل و برجسته ساخته و در شمار
فضلای اهل نجف قرار داده بود.برخی از اساتید ایشان در نجف اشرف


1. آیت الله العظمی میرزا محمد حسین نائینی:مرحوم نائینی متوفی ( 1355ق) از مراجع بزرگ عصر خویش و یکی ازرجال تحقیق و تدقیق در اصول و فقه است.
ایشان
علم اصول را با دقت تام و جدیت خاصی به طوری منظم و به دور از پیچیدگی،
تهذیب و تنقیح کرد، اصولیان بزرگ وی را در این امر ستوده و استادی اش را
پذیرفته اند.2. آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی:آیت
الله سید ابوالحسن اصفهانی ( متوفی 1365 قمری) یکی از فقها و مراجع بزرگ
عصر اخیر است که در کیاست، درایت و حسن اداره حوزه های علمیه شهرت بسزا و
نام پرآوازه ای دارد.
از تألیفات او « وسیلة النجاة » است که به خاطر جامعیت آن، برخی از فقهای نامدار، از جمله امام خمینی بر آن، حاشیه نوشته اند.
3. آیت الله ضیاء الدین عراقی:ایشان
( متوفی 1361 ق) از فقها و علمای بزرگ است که در شهر اراک به دنیا آمد.
مقدمات علوم را در حوزه اصفهان فرا گرفت و سپس به نجف اشرف عزیمت نمود و
در آن جا از محضر بزرگانی چون آیات عظام سید محمد کاظم یزدی صاحب عروه
الوثقی، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و سید محمد فشارکی کسب فیض نمود و در
شمار فقهای بزرگ تاریخ علمی شیعه قرار گرفت و پس از درگذشت استاد نامدارش
آخوند خراسانی بر کرسی تدریس نشست و قریب شصت سال مشغول به تدریس دروس
عالیه بود و در حدود دو هزار فقیه و مجتهد از محضر او بهره گرفتتند.
از
ویژگی های این محقق بزرگ این بود که: در بحث بسیار قوی و به طور دائم در
مسائل علمی تفکر می کرد، زاهد و قانع بود و از دنیا و زخارف آن اعراض می
کرد.خدمات و جهاد علمی

مهم ترین
خدمات و مجاهدت های مخلصانه آیت الله کوهستانی در عرصه علم و دین تأسیس
حوزه علمیه در روستای « کوهستان» یعنی زادگاه خودش بود.

در سایه پربرکت این مرکز علمی توانست نقش به سزایی در بالندگی و شکوفایی فرهنگ غنی اسلام در استان مازندران ایفا نماید.
ایشان در این باره چنین می فرمود:

« وقتی از نجف بازگشتم در فکر بودم که چه کاری انجام بدهم و چگونه وظیفه خود را انجام برسانم؟ چطور با مردم رفتار نمایم؟
تا
این که تصمیم گرفتم در ویژگی های اخلاقی و رفتاری امامان معصوم علیهم
السلام غور کنم و همان سان که آنان با مردم رفتار می نمودند من نیز سیره
آن بزرگواران را در رفتار خود با مردم پیاده کنم.
مردد بودم آب و نان
خود را بگیرم و به شهرها و روستاها سفر کنم و به طور سیار و خانه به دوش
تبلیغ نمایم یا حوزه ای بنا کنم و عده ای را تربیت کنم که آنان به جای من
به شهرها و روستاها بروند و اسلام و دین را ترویج کنند.
دیدم اگر
بخواهم به طور سیار در مناطق مختلف بروم و وظیفه ام را این چنین انجام دهم
شاید از عهده اش برنیایم و نتوانم به خوبی تبلیغ کنم و مشکلات و زحمات خاص
خود را نیز در پی می داشت که با وضع مزاجی و روحی من سازگار نبود.
سرانجام
با توکل به خدا و توجه حضرت ولی عصر علیه السلام تأسیس حوزه را آغاز کردم
و تمام سعی خود را برای تربیت و پرورش نسل جوان به کار گرفتم.»
روزی به یکی از فضلا فرمودند:
« هنگامی که از نجف به مازندران آمدم به همسرم گفتم:
تو حاضری در حق طلاب مادری کنی و من پدری کنم و آن ها را تربیت نماییم تا نزد پروردگار روسفید باشیم؟
قبول
کرد و من هم تصمیم گرفتم در آن زمان که رضا شاه نمی گذاشت یک نفر معمم در
ایران وجود داشته باشد طلاب زیادی را تحت تربیت و پوشش قرار دهم. »
چگونگی احداث حوزه علمیه آیت الله کوهستانی حدوداً از سال 1312 شمسی جهت تشکیل حوزه به جمع آوری و تربیت طلاب علوم دینی همت نمود.
ابتدا
که هنوز بنایی ساخته نشده بود حسینیه خویش را در اختیار طلاب گذاشت. به
مرور زمان علاقه مندان به علم و دانش از اطراف گرد ایشان حلقه زدند تا سال
1321 شمسی که آمار طلاب و شیفتگان علم فزونی یافت لذا معظم له چند اتاق در
حاشیه حیاط بیرونی خود احداث کردند و با افزایش بیشتر طلاب و کمبود اتاق
به ناچار در منازل محل به عنوان مستأجر اسکان می یافتند تا آن که با اصرار
طلاب در مورد احداث ساختمان و افزایش خوابگاه ، به قرآن تفأل می زنند که
این آیه می آید:
« قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون؛
بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوید که این از تمام آنچه گردآوری کرده اند بهتر است.»
با
الهام از این آیه امیدبخش تصمیم بر احداث ساختمان مدرسه گرفت و با یاری
خدا و توجهات حضرت ولی عصر علیه السلام کلنگ آن را به زمین زد و با تلاش و
کوشش همراه با تدبیر و دوراندیشی سه دستگاه ساختمان کاه گلی بسیار ساده و
بی الایش که هر یک مشتمل بر چند حجره ( مدرسه فضل، 5 اتاق رحمت، 11 اتاق و
فرح 12 اطاق در دو طبقه) بود برای اسکان طلاب بنا کرد.
زمین های مدرسه
از ملک شخصی وی بود و در ساختن مدرسه نیز سعی وافر داشت از اموال شخصی آن
را تکمیل نماید و از سهم امام علیه السلام استفاده نکند.
و اگر احیاناً
دیگران می خواستند در جهت تکمیل بنای مدرسه وجهی بپردازند دقت داشت که هر
پولی را قبول نکند، لذا وقتی یکی از متمکنین مقداری پول فرستاد که در بنای
ساختمان استفاده شود، چون نمی توانست آن پول را قبول نکند و از طرفی هم در
مصرف آن احتیاط می کرد پول را گرفت ولی خرج چپر دور مدرسه کرد و آن را در
ساختمان به کار نگرفت و طولی نکشید که آن چپر خشک شد و به مرور زمان تمام
چوب هایش از بین رفت.
برخی از طلاب که از ابتدای تأسیس خدمت ایشان
بودند نقل کردند که ما خودمان در ساختمان مدرسه کمک می کردیم و خود آقا
نیز از کمک کردن و مهیا نمودن وسایل مورد نیاز و گاه در آماده کردن گِل و
حمل چوب دریغ نداشت.
مدرسه از سه قسمت تشکیل شده بود، ایشان هم طبق مفاد آیه شریفه نام آن ها را به ترتیب آیه فضل، رحمت و فرح نامید.
ایشان در این باره می فرمود: از این آیه استفاده می کردم که مدرسه چهارمی به نام جامعه ( مما یجمعون ) بسازم.
لیکن این خواسته معظم له عملی نگردید و همان سه مدرسه دایر بود.
در
اندک زمانی حوزه کوهستان مملو از مشتاقان علم و فضیلت و کمال گردید به حدی
که شمار طلاب از دویست تن فراتر رفت و در بعض سال ها تا چهار صد نفر نیز
سکونت داشتند. و به این ترتیب دوران حیات و شکوفایی علوم دینی پس از سال
ها خاموشی در مازندران آغاز گشت.
یکی از بزرگان در توصیف و تمجید از آیه الله کوهستانی و خدمت ایشان به اسلام و روحانیت فرمود:
کوهستانی دهات را نجف کرد.

نقش همسر ایشان در موفقیت حوزه:

به طور کلی نقش همسر شایسته و فداکار در موفقیت و پیشرفت اهداف متعالی شوهر، غیر قابل انکار است.
همسر
آیت الله کوهستانی را باید از زمره زنان و بانوان ایثارگری به شمار آورد
که توانست با درک صحیح موقعیت آیت الله و اهداف بلند و حیات بخش وی نقش
بسیار مفید و مهمی را ایفا کند و در واقع یکی از مهم ترین عوامل موفقیت
مرحوم کوهستانی در تشکیل و ساماندهی حوزه و تعلیم و تربیت صدها عالم و
دانشمند فداکاری و از خودگذشتگی های این همسر بزرگوار بود.
از جهت صفات
روحی و فردی وی بانویی صالح و پاکدامن بود. قناعت و ساده زیستی، عشق و
علاقه وصف ناپذیر به معظم له و درک مو قعیت اجتماعی و معنوی ایشان او را
از دیگر زنان ممتاز ساخته بود. اهل ذکر و دعا بود. نماز را با طمأنینه و
خضوع می خواند. در تمام دوران زندگی مشترک خود چه در مشکلات و ناملایمات و
چه در آسایش و راحتی یار و یاور او و خود را شریک شوهر عالی قدرش می دانست.
کسانی
که از گستردگی کار روزانه این بانوی پرکار با اطلاع بودند می دانند چه قدر
در اداره مهمانان و مدیریت کارهای زیاد منزل مهارت داشت وی با شناخت عمیق
به مقام و جایگاه والای ایشان هیچ گاه در کارش احساس خستگی نکرد و در راه
تحکیم و تعالی آن حوزه پربرکت از هیچ کوششی دریغ نورزید.
فرزند ایشان می گوید :
مادرم
برای من نقل کرد که: « در یکی از روزها که کارگران مشغول ساختن بنای مدرسه
بودند یکی از فرزندانم سخت بیمار و در حال احتضار بود، من می بایست از یک
طرف کارگران را پذیرایی و برای مهمان ها غذا تهیه نمایم و از طرف دیگر با
پنبه لبان خشکیده فرزندم را با آب تر کنم تا او را از مرگ نجات دهم.
گر
چه فرزند عزیزم با آن بیماری از دست رفت اما این گونه خود را تسلی می دادم
که ادای وظیفه کردم و خوش حال بودم که من نیز در پایه ریزی و اساس این هدف
بزرگ و مقدس سهمی دارم.»
این بانوی بزرگوار برای طلاب نوجوان همچون
مادری دلسوز و مهربان بود، همه را فرزند خود می دانست، هر طلبه ای که
احساس گرسنگی می کرد و در حجره خود چیزی نداشت و به این مادر مهربان
مراجعه می کرد وی با محبت و خوش رویی از غذاهای منزل در اختیارش می گذاشت
و او را نا امید برنمی گرداند.
یکی برای گرفتن نان می آمد و دیگری برای ترشی، یکی سبزی می خواست و دیگری سیر، یکی کدو می خواست و دیگری دوغ.
برای
او تفاوتی نداشت که طلبه روستایی باشد یا شهری از طبقات محروم و فقیر باشد
یا غنی و متمکن همه را یکسان می نگریست و به آنان علاقه داشت و همین محبت
های بی دریغ مادرانه بود که طلاب او را چون مادر خویش می دانستند و وی را
« ننه جان» صدا می کردند.
او هم از مهمان ها پذیرایی می کرد و هم
سرپرست فرزندان بود و هم تسکین بخش خاطر طلاب جوان و هم نوازش گر دل های
غم زده نوجوانان دور از وطن و مهجور از پدر و مادر بود.

او چنان مادر مهربانی بود که می گفت:
«
روزی که برادر جوانم را از دست داده و تازه از سر مزارش با دلی اندوهناک و
دیده ای اشکبار برمی گشتم و در غم جگرخراش برادرم در گوشه خانه اشک می
ریختم سید عبدالکریم ( شهید هاشمی نژاد) آمد و گفت: استاد ما آقا سید خلیل
( آیة الله حاج سید خلیل محمدی بادابسری) کسالت دارد اگر برای او آش سوپ
درست کنید برای حالش مناسب است ،با خوش رویی پذیرفتم و آش سوپ را بار
گذاشتم گویی که من خواهر برادر مرده نیستم. »
از این جهت بود که شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد که خود نیز از محبت های آن مادر بهره مند گشته فرمود:
اگر ننه جان نبود، آقا نمی توانست این طور در کارشان موفق باشند و چنین حوزه با عظمتی را اداره کنند.و نیز آیت الله حاج شیخ محمد شاهرودی بهشهری فرمود:« نیمی از کارهای حوزه و کمک به ریاست دینی آیت الله بر دوش همسر وی بود. »

    

   رحلت



 مرحوم
آیت الله کوهستانی در سال های آخر عمر شریفشان به بیماری برونشیت مزمن و
تنگی نفس مبتلا شدند که در فصل زمستان به علت سرما بیماری شدت پیدا می کرد
و لازم بود تحت مراقبت ویژه پزشکان قرار گیرد.
پیوسته این کسالت در شدت
و ضعف بود تا آن که در تاریخ هشتم شوال 1391 به پیشنهاد بعضی از
ارادتمندان و با تفأل به قرآن کریم جهت توسل به ساحت مقدس حضرت معصومه
علیها السلام به قم عزیمت نمودند و پس از معاینات اولیه در بیمارستان آیت
الله العظمی گلپایگانی بستری گردیدند و تحت معالجه پزشکان متعهد قرار
گرفتند.
باری با عنایت خداوند متعال و تلاش پزشکان همراه و بذل توجه
آیت الله گلپایگانی و فرزند بزرگوارش، بهبودی کامل برای آقاجان حاصل گردید
و با کمال رضایت و خرسندی به مازندران مراجعت نمودند.
پس از بازگشت به
مازندران طبق صلاح دید پزشکان معالج به جهت آماده نبودن امکانات رفاهی
منزل ،ایشان را به بیمارستان « زارع » ساری انتقال دادند. در مدت بستری
شدن علما و مردم شریف از طبقات مختلف از آقا عیادت به عمل می آوردند و از
بهبودی حال آقا جان اظهار خوشحالی می کردند، تا آن که با مراقبت بی دریغ
پزشکان زحمت کش مازندران پس از یک هفته معظم له با سلامتی کامل به کوهستان
بازگشتند.


   


                 

بازگشت بیماری

افسوس
که این سلامتی چندان به طول نینجامید، بر اثر سرماخوردگی وضع مزاجی آقا در
28 ذی قعده 1391 به هم خورد و بار دیگر غم و اندوه در چهره ارادتمندان
ظاهر گشت.
آقا زاده ایشان می گوید: پس از دگرگونی حال آقا جان بلافاصله
از قم به حضورشان رسیدم، وضع مزاجی و جسمی ایشان را متغیر دیدم؛ به گونه
ای که دیگر از آن به بعد حالشان رو به بهبودی نرفت و حال عمومی شان تغییر
کرد.
در این روزهای سخت آخر عمرشان گاه که با هم می نشستیم، معظم له از
سخنان و نصایح پندآموز برای من بیان می فرمود از جمله این که می فرمودند:

« پسر بعد از مرگ من هیچ چیز تو را به این اندازه خوشحال نکند که بفهمی من آمرزیده شدم. »

      محمد، دست خالی است !






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ            
           




قرآن آنلاین
http://s1.picofile.com/shiat/giv.gif
" border="0" width="468" height="60">